سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق بابا
[ و آن حضرت را از فرموده رسول ( ص ) پرسیدند « پیرى را با خضاب بپوشانید و خود را همانند یهود مگردانید » گفت : ] او که درود خدا بر وى باد چنین فرمود : و شمار مرد دین اندک بود . اما اکنون که میدان اسلام فراخ گردیده و دعوت آن به همه جا رسیده ، هر کس آن کند که خواهد . [نهج البلاغه]

نویسنده: علیرضا خوش  چهارشنبه 89/10/22  ساعت 3:27 عصر

                                    به نام خدا

سلام به شما دوستان سفید زمستانی ام

الحمدلله دیشب و امروز تو شهرمون قم برف خیلی سنگینی اومده و من بعد نماز صبح به اتفاق بابا و مامانم رفتیم تو کوچه و مامان چند تا عکس یادگاری از من و بابا گرفت.

ساعت حدود 9 صبح من و مامان رفتیم پشت بوم خونه هر کدومون یک آدم برفی درست کردیم .بعد نماز ظهر بابا که از سرکار برگشت رفتیم پشت بوم و کمی برف بازی کردیم که من یک گلوله برف رو به طرف بابا پرتاب کردم که به عینکش خورد و اونهم خوشحال 

شد و سه نفری برف بازی کردیم.حالا یک شعر کودکانه هست که شما هم اگر بخونید به یاد دوران کودکی خودتون می افتید . اون شعر اینه: 

برف آمده شبانه           رو پشت بام خانه

برف آمده رو گلها         رو حوض ها و باغچه ها

زمین سفید ،هوا سرد    ببین که برف چه ها کرد

رو جاده ها نشسته      رو مسجد و گلدسته

برف قاصدِ بهاره         زمستان ها می باره.

إن شاءالله قلبتون همیشه مثل برف سفیدِ سفید باشه.

خدانگهدار همه تون




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اولین استخر زندگی من
داستان یا حسین برهنه
شعر برف اومد...
شعر دویدم به کربلا رسیدم
وزغ ها و قورباغه ها
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
72948
تعداد بازدید امروز
0
تعداد بازدید دیروز
11

درباره خودم
عشق بابا
علیرضا خوش
سلام بچه ها حالتون خوبه اسمم کربلایی علیرضاست. 5 ساله ام و درشهر مقدس قم به همراه بابایی و مامانی ام زندگی می کنم. دوست دارم بعد از خوندن مطالبم اگه تونستید پیام هم بدین. از همه شما ممنونم.
لوگوی خودم
عشق بابا


لوگوی دوستان



دوستان
آبجی معصومه





فهرست موضوعی یادداشت ها
آخ جون دوچرخه . ابلیس - عابد -درخت- خشم - خدا -انفاق - صدقه- پیامبر . اولین استخر زندگی من . اومدن محمد یاسین . این هم به دنیا اومد . بابام تنبیه شد . بچه ها کجایید بیایید برای.... . بهلول و داروغه بغداد . پیرمرد - دخترک - زیبایی - عصا . تیزهوشی کودک . جمعه بیمارستان تعطیله . چاپخونه - دزدی-مال حلال و حروم . حکایت جالب درویشی که عاشق پادشاه شد . خاطره اخلاقی – معرفتی دکتر هاروارد کلی و یک لیوان شیر . خدا - نامه - خانواده - دعا خواب - سلام . داستان یا حسین برهنه . دختر - معلم- حضرت یونس - شکم نهنگ - . دروغ های مادر- مهر مادر- جلیل کیان مهر- درد و رنج مادری . دستنوشت اول برای بچه ها . دندان های مادر بزرگ . شعر برف اومد... . شعر دویدم به کربلا رسیدم . شهید دوران- بغداد- سالن اجلاس- سال 61- نیروی هوایی . عکس بابایی . عکس روز پدر . قصه و کودکان، ادبیات کودکان، شجاعت و... . من و دایی عباس . هزار بوسه برای پدر . وزغ ها و قورباغه ها . یک فرشته کوچک .

آرشیو
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
آبان 89


اشتراک