سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق بابا
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمان داد تا زبان سریانی را یاد بگیرم . [زیدبن ثابت]

نویسنده: علیرضا خوش  پنج شنبه 90/11/13  ساعت 10:40 صبح

                                به نام خدای مهربان

روز 3 تیرماه 1390 شنبه ساعت چهار بعد از ظهر به همراه بابایی طاهرم قرار بر این گذاشتیم که با هم به استخر برویم. دو نفری سوار ماشین شدیم و به طرف استخر که در خیابان شاهد شرقی نیروگاه میدان امام حسین علیه­السلام در مجتمع فرهنگی نور بود، رفتیم.

منتظر ماندیم تا مسئول فروش بلیت بیاید و دو بلیت بگیریم و برویم داخل استخر.

 

ادامه مطلب...


نویسنده: علیرضا خوش  شنبه 90/10/17  ساعت 4:34 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

روز چهارشنبه 30/9/90 من به همراه بابایی و امیرعلی دوستم از مدرسه با ماشین روانه منزل شدیم. نزدیک چهارراه بیمارستان که به آن چهارراه قرآن و عترت بود، امیر علی گفت: علیرضا! پشت ماشین چه نوشته شده است. و من گفتم:نوشته: یا حسین برنده! یکدفعه زدیم زیر خنده. بابایی که پشت

 

ادامه مطلب...


نویسنده: علیرضا خوش  چهارشنبه 89/10/22  ساعت 3:27 عصر

                                    به نام خدا

سلام به شما دوستان سفید زمستانی ام

الحمدلله دیشب و امروز تو شهرمون قم برف خیلی سنگینی اومده و من بعد نماز صبح به اتفاق بابا و مامانم رفتیم تو کوچه و مامان چند تا عکس یادگاری از من و بابا گرفت.

ساعت حدود 9 صبح من و مامان رفتیم پشت بوم خونه هر کدومون یک آدم برفی درست کردیم .بعد نماز ظهر بابا که از سرکار برگشت رفتیم پشت بوم و کمی برف بازی کردیم که من یک گلوله برف رو به طرف بابا پرتاب کردم که به عینکش خورد و اونهم خوشحال 

شد و سه نفری برف بازی کردیم.حالا یک شعر کودکانه هست که شما هم اگر بخونید به یاد دوران کودکی خودتون می افتید . اون شعر اینه: 

برف آمده شبانه           رو پشت بام خانه

برف آمده رو گلها         رو حوض ها و باغچه ها

زمین سفید ،هوا سرد    ببین که برف چه ها کرد

رو جاده ها نشسته      رو مسجد و گلدسته

برف قاصدِ بهاره         زمستان ها می باره.

إن شاءالله قلبتون همیشه مثل برف سفیدِ سفید باشه.

خدانگهدار همه تون



نویسنده: علیرضا خوش  سه شنبه 89/10/21  ساعت 2:47 عصر

                               به نام خدا

دویدم دویدم                       به کربلا رسیدم

کنار چشمه  آب                  یک مشک خالی دیدم

مشک ُ دادم به چشمه        چشمه به من اشک داد

اشکُ  دادم به زمین           زمین به من لاله داد

لاله به رنگ خونه               تو گوش من می خونه

حسین حسین حسین جان     حسین حسین حسین جان



نویسنده: علیرضا خوش  چهارشنبه 89/8/26  ساعت 1:13 صبح

                              به نام خدا

می دانیم که وزغ ها و قورباغه ها از نوع دوزیستان بدون دم هستند. آن ها علاوه بر شباهت هایشان، تفاوت هایی هم دارند. این تفاوت ها از نظرعلمی قابل تشخیص هستند. موارد زیر از جمله این تفاوت ها هستند:محیط زندگی قورباغه ها بیش تر در آب است، اما

 وزغ ها بیش تر در خشکی زندگی می کنند. تخم ریزی در قورباغه ها به شکل توده ای متراکم است؛ ولی در وزغ ها به شکل یک رشته زنجیر است.


پاهای پشتی قورباغه ها بلندتر و قوی تر است در نتیجه جهش های بلندی هم دارند؛ اما پای پشتی وزغ ها کوتاه تر است. آن ها بیش تر تمایل به راه رفتن دارند تا جهیدن.


قورباغه ها هنگام احساس خطر فکر نمی کنند و فوری توی آب می پرند؛ اما وزغ ها اول فکر می کنند و سپس از خطر دور می شوند.


پوست قورباغه صاف، نرم و لزج است؛ اما پوست وزغ خشک، ضخیم و زگیل مانند است. به این زگیل ها غده ی سمی می گویند که در وزغ ها بزرگ تر از قورباغه هاست. این غده ها برای انسان خطر مرگ ندارد؛ اما اگر با شامه مخاطی تماس پیدا کند، ممکن است

سبب سوزش و التهاب شود.


چشم قورباغه درست بالای سرش (در راس سر) قرار گرفته است که باعث می شود او سطح آب را به راحتی و با دقت ببیند؛ اما چشم وزغ در امتداد دو طرف سرش قرار دارد و این باعث می شود وزغ زاویه ای حدود 360درجه را ببیند.


سر قورباغه سه گوش است، در صورتی که سر وزغ بیش تر گرد به نظر می رسد.قورباغه در فک بالایی خود دندان دارد؛ اما وزغ دندانی ندارد.انتهای زبان قورباغه دو قسمتی است، در حالی که در وزغ گرد است.


شکل جمعی قورباغه ها به صورت ارتشی منظم است؛ در حالی که وزغ ها به شکل گره یا پاپیون دور هم جمع می شوند.


بی تردید با کسب اطلاعات بالا، اگر قورباغه و یا وزغی را ببینید، کنجکاوید بدانید آیا قورباغه است یا وزغ.


مینا پورشعبانی و منبع از هدهد



<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اولین استخر زندگی من
داستان یا حسین برهنه
شعر برف اومد...
شعر دویدم به کربلا رسیدم
وزغ ها و قورباغه ها
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
72759
تعداد بازدید امروز
1
تعداد بازدید دیروز
2

درباره خودم
عشق بابا
علیرضا خوش
سلام بچه ها حالتون خوبه اسمم کربلایی علیرضاست. 5 ساله ام و درشهر مقدس قم به همراه بابایی و مامانی ام زندگی می کنم. دوست دارم بعد از خوندن مطالبم اگه تونستید پیام هم بدین. از همه شما ممنونم.
لوگوی خودم
عشق بابا


لوگوی دوستان



دوستان
آبجی معصومه





فهرست موضوعی یادداشت ها
آخ جون دوچرخه . ابلیس - عابد -درخت- خشم - خدا -انفاق - صدقه- پیامبر . اولین استخر زندگی من . اومدن محمد یاسین . این هم به دنیا اومد . بابام تنبیه شد . بچه ها کجایید بیایید برای.... . بهلول و داروغه بغداد . پیرمرد - دخترک - زیبایی - عصا . تیزهوشی کودک . جمعه بیمارستان تعطیله . چاپخونه - دزدی-مال حلال و حروم . حکایت جالب درویشی که عاشق پادشاه شد . خاطره اخلاقی – معرفتی دکتر هاروارد کلی و یک لیوان شیر . خدا - نامه - خانواده - دعا خواب - سلام . داستان یا حسین برهنه . دختر - معلم- حضرت یونس - شکم نهنگ - . دروغ های مادر- مهر مادر- جلیل کیان مهر- درد و رنج مادری . دستنوشت اول برای بچه ها . دندان های مادر بزرگ . شعر برف اومد... . شعر دویدم به کربلا رسیدم . شهید دوران- بغداد- سالن اجلاس- سال 61- نیروی هوایی . عکس بابایی . عکس روز پدر . قصه و کودکان، ادبیات کودکان، شجاعت و... . من و دایی عباس . هزار بوسه برای پدر . وزغ ها و قورباغه ها . یک فرشته کوچک .

آرشیو
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
آبان 89


اشتراک